شعر 2
سه بیتی های متنوّع شماره ی 4
ای ایران
ای مادر مهربانم ای ایران
ای گلشن و گلستانم ای ایران
ای خاک تو طو تیای چشمانم
در هر دم و هر مکانم ای ایران
در دامن تو فقط من آرامم
ای مأمن جاودانم ای ایران
-----------------------------------
عشق آموزی
شبی که عاشقی را، صنم بمن بیاموخت
چراغ عشق خود را، به سینه ام برافروخت
هرانچه غیرمهرش، به سینه ام نهان دید به شعله های عشقش، زدآتش و همه سوخت
اگر چه سینه ام را، تهی زهر غمی کرد
ولی غم خودش را، در آن نهاد و اندوخت
-----------------------------------
منفور روزگار
آنان که باده خوارند منفور روزگارند
وانان که مست یا رند مقرون افتخارند
آنان که شورشان را با می فروشانند بیچاره اند و پستند بی ارزشند و خوارند
وانان که می نخورده مست نگار باشند
پیوسته تاج عزّت، برفرق خویش دارند
دوز وکلک
ای که با دوز و کلک در پی مالی و مقام
باکی ات نیست زهر فتنه و هر حقّه و دام
هر چه از هرکه به هرگونه که درچنگ آری
می شوی شاد ازآن، گر چه بود مال حرام
مطمئن باش که هرگز نشوی قانع و سیر
تا زمانی که بمیری و کنی عمرتمام
اثر توفیق
بارلاها ندهی گر زکرم توفیقم
به نتیجه نرسد هر عمل و تحقیقم
گر نباشد زتو توفیق یقین دارم نیز
ثمری نیست مرا هر که کند تشویقم
گرتوتوفیق دهی برهمه جاها برسم
گر کسی هم نکند همرهی و تصدیقم
کلمات کلیدی :